واژه ها، ترکیبات، صنایع بدیع، نکته های بلاغی و بعضی نکات دستوری در ۲۰ قصیده اول دیوان مجیرالدین بیلقانی- قسمت ۱۸
بین مزن و بزن طباق وجود دارد.
بین جان و تن (در معنی غیر مراد آن: جسم) ایهام تناسب وجود دارد.
معنی بیت: ای دل! از شادی کردن و جانفشانی روی مگردان، زیرا این خوش خبر، از راه جان آمده است (از جانان به جان خبر آورده است).
۳)نیم شبخیزان دولت جوی را اندر مشام بوی اقبال از دم صبح درفشان آمدست
دولت جوی: صفت فاعلی مرکب مرخم؛ دولت جوینده.
بوی اقبال: امید خوشبختی.
مشام: (اسم عربی)، شامه، بینی، فارسیان به تخفیف میم استعمال نمایند و در حقیقت این لفظ صیغه ی جمع است که به معنی واحد استعمال یافته. «مشام» در اصل «مشامم» بوده، جمع «مشمم» که اسم ظرف است از «شم». (مصدر) به معنی بوییدن، پس در صیغه واحد، جمع به میم را در میم ادغام کرده «مشم» و مشام ساختند. جمع مشم که در فارسی مفرد استعمال می شود.
همه حس من یک به یک هست سلطان من از یک مشام گدا می گریزم (۲)
دم صبح: سپیده دم، نزدیک صبحگاه، کنایه از نسیم صبحگاهی.
خاقانی گوید:
دم صبح از جگر آرند و نم ژاله ز چشم تا دل زنگ پذیر آینه سیما بینند
(دیوان خاقانی، ص ۹۵ به نقل از همان)
درفشان: صفت فاعلی: درخشنده، روشن کننده، تابان، فروزان، درخشان (همان).
معنی بیت: به مشام عارفان سعادت خواه، آرزوی خوشبختی از نسیم صبحگاهی روشن، رسیده است.
۴)چشم روشن گشته اند الحق عزیزان جهان زین نسیم خوش که از یوسف به کنعان آمدست
چشم روشن گشتن: کنایه از شادمان و مسرور گشتن.
الحق (قید): راستی، براستی، حقیقتاً (معین).
عزیزان: با ابهام به دو معنی ارجمندان (اشخاص گرامی) و هم وزیر مصر، شوهر زلیخا به کار رفته.
عزیر: لقب یوسف (ع) و شاید خزانه دار یا بزرگترین صاحب منصب دربار فرعون، عزیز خوانده می شده و شاید مأخوذ از لفظ «ایزیس» خدای بزرگ مصر باشد. (۴) و یکی از اسماء خدای تعالی به معنی آنکه قدرتی بالاتر از قدرت او نیست.
یوسف: (اسم خاص): نام پیامبر معروف پسر یعقوب که سوره ۱۲ قرآن کریم به نام اوست و قصّه ی او در آن سوره «احسن القصص» خوانده شده است و سرگذشت او و خصوصیات زندگی اش در ادب فارسی و داستانهای ادبی آمده و در تفاسیر نیز شرح شده است (فرهنگ لغات و تعبیرات).
کنعان: نام قدیم فلسطین یا ارض موعود، مسکن یعقوب که قحطی در آن رخ داد (۵)
این بیت تلمیحاً به آیه زیر اشاره دارد:
«اذهبوا بقمیصی هذا فالقوه علی وجه ابی یأت بصیراً و اتونی باهلکم اجمعین» (آیه ۹۳، یوسف ۱۲).
ترجمه: این پیراهن مرا ببرید و آن را بر صورت پدرم بیفکنید، که بینا شود، و همه خانواده تان را به من آورید. (تعلیقات دیوان مجیر).
معنی بیت: از آن بوی خوشی که از یوسف زمانه (شاه محمود محمد) به سرزمین کنعان و دیار سروران این عصر رسیده است، چشم سروران و ارجمندان این زمانه روشن و پرنور گشته است.
۵)از ندای ابشروا گویان به پیروز اختری زخمها در زخم این پیروزه پنگان آمدست
ابشروا: به آیه زیر اشارت دارد:
«إنّ الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التّی کنتم توعدون» (آیه ۳۰، سوره فصلّت ۴۱).
ترجمه: کسانی که گفتند: پروردگار ما خداست و استوار ماندند، فرشتگان بر آنان فرود آید که نترسید و اندوهناک مشوید. شادمان باشید به بهشتی که وعده کرده اند (همان).
پیروزه پنگان: کنایه از آسمان است.
پیروزه اختری: نیک بختی، مبارک طالعی (فرهنگنامه شعری).
زخمها، زخم: اولی به معنی جراحتها و دومی به معنی ضربه و آسیب.
بین زخمها و زخم جناس زاید (مذیل) وجود دارد.
معنی بیت: از صدای بشارت باد پروردگاری، به نیکبختی. ضربه ها در زخم این آسمان لاجوردی رسیده است. “یعنی آسمان که بر غم مردم شاد بود اینک از فریاد شادی فرشتگان بشارت گو زخم می خورد”. (دکتر احمد شوقی نوبر)
۶)وز فغان بانگ گردون بر صلای جان فشان عیسی اندر حجره گردون به افغان آمدست
فغان: دادخواهی و فریاد.
گردون: قصیده ۱، بیت ۵٫
صلا: آواز دادن برای طعام خورانیدن یا چیزی دادن و به کسر به معنی بریان و در سراج نوشته که صلا به فتح، آواز کردن به سوی کسی برای دادن چیزی خواه طعام باشد، خواه غیر آن. مگر در کتب معتبره عربیه بدین معنی دیده نشد (غیاث).
حجره گردون: کنایه از آسمان، فلک چهارم (فرهنگنامه شعری).
توضیح: عیسی را به آسمان چهارم فراز بردند، بدان شرط که از دنیا وی هیچ چیز برنده و قاطع با خویشتن نداشته باشد، اما سوزنی که از روی غفلت در جیب داشت، موجب گشت که عروج او به آسمانها در باقی گردد.(۵)
خاقانی در جای جای دیوانش به این نکته اشاره کرده است:
من اینجا پای بست رشته ماندم چو عیسی پای بند سوزن آنجا (۷)
خاقانی در بیت دیگر گوید:
عیسیم منظر من باب چهارم فلک است که به هشتم در رضوان شدنم نگذارند
(فرهنگ لغات و تعبیرات)
مصرع اول این بیت تعقید معنوی دارد. مخصوصاً کلمه ی جان فشان و ترکیب صلای جان فشان، معنی درستی به دست نمی دهد، تساهلاً می توان بیت را این گونه معنا کرد:
معنی بیت: از ناله و فغان آسمان که در ازای صدا و دعوت جان فشانان برمی خیزد، گویا حضرت مسیح در حجره آسمان چهارم، به افغان و ناله درآمده است.
۷)لب چو جام پر شکرخندست عالم را از آنک خاتم گم گشته با دست سلیمان آمدست
شکرخند: کنایه از تبسّم شیرین زیر لب، آن که خنده ی زیبا و شیرین داشته باشد.
به خسرو ده که من نا داده وامی بر آن لبهای شکرخند دارم
(امیر خسرو، به نقل از فرهنگنامه شعری)
- ۹۹/۱۲/۱۸